بعضی وقتاهست که آدم دلش میخوادیه جاداشته باشه که باخودش خلوت کنه وحتی برای مدتی کوتاه روحشوازقفس دنیاآزادکنه...حافظیه جاییکه به من خیلی آرامش میده...
لحظه هایی هست که فقط من هستم وحافظ ونوای اشعاراو...فضای حافظیه حس غریبی بهم میده...حس میکنم فاصله ی زمین تاآسمان درآنجابرام کوتاهترمیشه...میدونم که این کوتاه شدن هندسی نیست بلکه نزدیکترشدن زمین دلم به بیکران آسمان وجودخداست....
اینم عکسی که تویکی ازشبای خلوت دلم باحافظ ازحافظیه گرفتم...ناگفته نمانداین عکس منویادحال وهوای حافظیه میندازه وخیلی دوسش دارم...
این گوشه ای ازخلوت من بود خلوت توکجاست؟؟؟؟؟